۱۳۸۷ آبان ۲۰, دوشنبه

تیپای ثانیه ها

نیستی و انگار می کنم
سایه ی گرم ات
به ریگ ریگ ِ اوقاتم
پناه داده است
سرزمین ِ مقدس باور
مادر ِ شعر های ناسروده ِ صبح !

تیپای تمام ثانیه ها را
طاقت می آورم
تلخی طعم ِ سال های رفته را هم

من که می دانم
بعد ها روزی هزار بار
چشم ِ کلمه های خسته را
باز خواهی کرد
اما ...

هیچ نظری موجود نیست: