۱۳۸۹ تیر ۲۱, دوشنبه

جنین با فریاد می چشد

زخم پشت زخم ، خوی عجیبی دارد زندگی به آزار ، همه ی وعده های هستی دروغند ! نفس کشیدن تاوانی دارد و روح ِ بیچاره باید پیمانه ی این خون ِ سرگردانی باشد که به تحمیل در رگ های ِ بی قانون ِ ما می گردد برای رسیدن به نهایتی معلوم .
خنده فقط نمایشی ست ناخود آگاه و بداهه ، آنچه را که می فهمیم بیچارگی ست و درماندگی . حال ِ غریبی دارد دیدن ِ جوهر ِ واقعی ِ زندگی ! پیله ای تنیده ایم دور ِ چشم های ِ ناتوانمان تا از دیدن ِ همین حداقل ِ نشانه های واقعی بودن هم محروم بمانیم .
هستی مجموعه ای درهم از اتفاق های ناگوار است ، ناگوار برای ما که همه چیز را در ذهن ِ خود ، برای خود و به نفع ِ روح ِ بیگانه ی خود طبقه بندی کرده ایم ، آنطور که می طلبیم و می خواهیم نه آنگونه که هست و ذات ِ بی تغییری دارد از ازل .
حتی همین شکایت ها هم نشانه ای گنگ از خواستن هایی بی علم است ، خواستن هایی که ریشه در غرور و مصادره به نفع ِ ما دارد ، که اگر تسلیم ِ تفکر ِ اصیل ِ این باد ِ پیر می شدیم که از سر ِ صبح تا قلب ِ شامگاه می وزد برای تحکم ِ تقدیر و هموار کردن ِ مسیر ِ مرگ و نیستی ، شکایت را رها می کردیم ...
تنهایی ِ عمق ِ تاریکی دارد و ما هرکدام اسیر ِ این سیاهچال ِ ابدی هستیم ، صدایمان نخی است که امیدی ابلهانه می بافد برای تن ِ دقیقه هایی که مرده اند . روح ِ ما گوری ست برای همین دقیقه های مرده و معلق تا بوی ِ تعفن ِ شان مشام ِ سال ها را نیازارد .
تمام ِ آیین ها با تمام ِ اولیاشان ، افسانه های ِ کودکانه ای هستند تا فریبی دسته جمعی ترتیب دهند برای فراموش کردن ِ مرگی که غبار ِ راهش روی ِ پیشانی ِ تک تک ِ ما نشسته است . در این بازی ِ بزرگ ، به ما فقط می خندند ، خدایان ِ باستانی و خدایان آسمانی و خدایانی که قربانی کردن ِ انسان روحشان را جلا می دهد .
زندگی گلی نیست که بتوان چید یا بویش کرد ، زندگی در واقع نیزه ایست که شانه های انسان را به قعر ِ گور می دوزد ، و سپس آرام می گیرد .
ما را فریب داده اند ، اشرف کدام مخلوقات ، مگر مخلوقات چقدر می ارزند که اشرفش چقدر بیارزد ! مخلوقاتی که همه شان اسباب ِ خوشی ِ جهانی یا جهانبانی سرخوشند که محض ِ خالی نبودن ِ عریضه خلاقیت های مافوق ِ تصور ِ ما را رقم زده است .
هرچه هست نه برای هدایت ِ روح ِ دانای ِ ما به سوی آرامش که پرت کردنش به عمق ِ تلخی و تاریکی ست نامش قضا و قدر یا تقدیر نیست ، نام ِ واقعی اش مانیفست ِ زندگی ست که نخستین طعمش را جنین با فریاد می چشد و فریب بزرگ آغاز می شود !