۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

ثانیه های بی پدر

درست وقتی که دلم برای تو تنگ می شود
سوزن ِ آفتاب گیر می کند روی عقربه ها وُ
کش می آیند
ثانیه های بی پدر

تا می آیم آرام بگیرم
در حجم ِ ترانه ای بی ربط
چشم هایت هر طور شده
راه پیدا می کنند از لابلای ِ آواها وُ
نگاهم را می دزدند

حالا هر کجا که هستی
از شب های اضافی ِ آنجا
چند نسخه برایم بفرست
تا پهن کنم روی ِ آسمان وُ
بگیرم بخوابم
وقتی که دلم برای تو تنگ می شود !

هیچ نظری موجود نیست: